گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
انوار العرفان
جلد هشتم
[سوره النساء ( 4): آیات 2 تا 6] ....



ص : 19
اشاره
وَ آتُوا الْیَتامی أَمْوالَهُمْ وَ لا تَتَبَدَّلُوا الْخَبِیثَ بِالطَّیِّبِ وَ لا تَأْکُلُوا أَمْوالَهُمْ إِلی أَمْوالِکُمْ إِنَّهُ کانَ حُوباً کَبِیراً ( 2) وَ إِنْ خِفْتُمْ أَلَّا تُقْسِطُوا فِی
الْیَتامی فَانْکِحُوا ما طابَ لَکُمْ مِنَ النِّساءِ مَثْنی وَ ثُلاثَ وَ رُباعَ فَإِنْ خِفْتُمْ أَلَّا تَعْدِلُوا فَواحِ دَةً أَوْ ما مَلَکَتْ أَیْمانُکُمْ ذلِکَ أَدْنی أَلَّا تَعُولُوا
3) وَ آتُوا النِّساءَ صَدُقاتِهِنَّ نِحْلَۀً فَإِنْ طِبْنَ لَکُمْ عَنْ شَیْءٍ مِنْهُ نَفْساً فَکُلُوهُ هَنِیئاً مَرِیئاً ( 4) وَ لا تُؤْتُوا السُّفَهاءَ أَمْوالَکُمُ الَّتِی جَعَلَ اللَّهُ لَکُمْ )
قِیاماً وَ ارْزُقُوهُمْ فِیها وَ اکْسُوهُمْ وَ قُولُوا لَهُمْ قَوْلًا مَعْرُوفاً ( 5) وَ ابْتَلُوا الْیَتامی حَتَّی إِذا بَلَغُوا النِّکاحَ فَإِنْ آنَسْتُمْ مِنْهُمْ رُشْداً فَادْفَعُوا إِلَیْهِمْ
أَمْوالَهُمْ وَ لا تَأْکُلُوها إِسْرافاً وَ بِداراً أَنْ یَکْبَرُوا وَ مَنْ کانَ غَنِیا فَلْیَسْتَعْفِفْ وَ مَنْ کانَ فَقِیراً فَلْیَأْکُلْ بِالْمَعْرُوفِ فَإِذا دَفَعْتُمْ إِلَیْهِمْ أَمْوالَهُمْ
( فَأَشْهِدُوا عَلَیْهِمْ وَ کَفی بِاللَّهِ حَسِیباً ( 6
ص: 21
[سوره النساء ( 4): آیه 2] .... ص : 21
اشاره
( وَ آتُوا الْیَتامی أَمْوالَهُمْ وَ لا تَتَبَدَّلُوا الْخَبِیثَ بِالطَّیِّبِ وَ لا تَأْکُلُوا أَمْوالَهُمْ إِلی أَمْوالِکُمْ إِنَّهُ کانَ حُوباً کَبِیراً ( 2
ترجمه و شرح .... ص : 21
نظر بر اینکه کودك در اثر قصور فکر عاجز از مال اندیشی و تدبیر در باره زندگی خود میباشد تا چه رسد به حفظ و تأمین اموال
خود از این رو اسلام بمنظور تدارك نقص و عجز آنان شخص امینی را بسرپرستی براي تربیت و حفظ اموال آنان تعیین مینماید تا
صفحه 35 از 275
افراد آینده جامعه که از همین کودکان تشکیل میشود بیتربیت بار نیامده و اموال آنان حیف و میل نگردد لذا در این آیه مبارکه
دستور میدهد اموال یتیمان را وقتی به رشد رسیدند و توانستند در آن تصرف کنند به ایشان بدهید و بجاي مال خوب مال بد به
ایشان مدهید مثلا زمین خوب ایشان را براي خود مگیرید تا بجاي آن زمین بد به ایشان بدهید و همچنین در چهارپایان و سهام
شرکت و هر نوع مال دیگري که خوب و بد دارد و همینطور با ضمیمه کردن تمام یا جزئی از مال ایشان بمال خود اموال آنان را
مخورید زیرا ارتکاب به این اعمال گناه بزرگی است لذا میفرماید: اي کسانیکه وصی در مال یتیم هستید اموال کودکان پدر مرده
را که بوسیله وصایت و ولایت بتصرف شما درآمده پس از رسیدن به حد رشد به آنان بدهید و اموال بد و کم ارزش خود را با
اموال خوب ص: 22
و ارزشمند یتیمان تبدیل نکنید و از چنین مبادله سودجویانه بپرهیزید و اموال قیمتی آنان را با اموال کم بهاي خودتان نخورید و
بدینوسیله در اموال آنها تصرف نکنید زیرا این کار گناه بزرگی است.
(2)
ترجمه و شرح [منظوم .... ص : 22
بر حذر باشید از قطع رحم هم ز اموال یتیمان در مهم
مال ایشان را دهید از بیش و کم بی ز تبدیلی که آن باشد ستم
مال و اموالی که ناپاك است و بد دور دارید آن ز مال پاك خود
مال ایتام است ناپاك و حرام ز آن تبرا واجب آمد در نظام
معنی لا تأکلوا اموالهم گوش کن بر جاي سر مگذار دم
مال ایشان را مکن در مال خویش کان بود جرمی تو را ز اندازه بیش
(2)
ص: 23
شان نزول .... ص : 23
طبق نوشته نیشابوري و نمونه بینات این آیه طبق گفته مقاتل و کلبی در باره مردي از غطفان نازل گردیده است زیرا او سرپرست
برادر زاده یتیم خود که مال زیادي داشت و پس از بلوغ از دادن آن بوي خودداري میکرد و پس از شکایت به پیغمبر اکرم صلی
اللّه علیه و آله و سلم رسول خدا به عموي آن طفل دستور داد که اموال او را بوي بدهد و او نیز اطاعت کرد. تفسیر کشف الاسرار و
روض الجنان نیز این شأن نزول را نقل کردهاند اما سیوطی در باره این آیه شأن نزولی ذکر نکرده است.
ص: 24
بحثی از نظر لغت و معنی .... ص : 24
قوله تعالی إِنَّهُ کانَ حُوباً کَبِیراً.
صفحه 36 از 275
حوباء- یعنی نفس و حقیقتش نفسی است که مرتکب گناه میشود که وصفش را خداوند متعال در آیه 53 سوره یوسف چنین
میفرماید:
إِنَّ النَّفْسَ لَأَمَّارَةٌ بِالسُّوءِ.
حوب- یعنی گناه چنانکه خداوند متعال در آیه 2 همین سوره فرمودند و نامیدن گناه به واژه حوب براي راندن و زجر است چنانکه
میگویند: حاب حوبا و حوبا و حیابۀ که اصل فعلش همان حوب است که در موقع راندن شتر با سختی بکار برده میشود و عبارت،
فلان یتحوّب من کذا یعنی- او از آن گناه توبه کرد و همچنین گفته میشود بات فلان بحیبۀ سوء یعنی شب را به حالت بدي
گذراند. ضمنا این کلمه اسم مصدر است ولی بنابر روایتی حسن آن را بصورت مصدر قرائت نموده است.
قاموس قرآن از ابن اثیر نقل کرده که وي گفته کلمه حوب بمعنی حاجت نیز استعمال شده است چنانکه در موقع گفته میشود:
الیک ارفع حوبتی یعنی حاجتی لیکن ممکن است حوب در اینجا نیز بمعنی گناه باشد یعنی خدایا گناه خود را بسوي تو میآورم تا
از من بگذري و گناهم را ببخشی.
(4)
ص: 25
[سوره النساء ( 4): آیه 3] .... ص : 25
اشاره
وَ إِنْ خِفْتُمْ أَلاَّ تُقْسِطُوا فِی الْیَتامی فَانْکِحُوا ما طابَ لَکُمْ مِنَ النِّساءِ مَثْنی وَ ثُلاثَ وَ رُباعَ فَإِنْ خِفْتُمْ أَلَّا تَعْدِلُوا فَواحِ دَةً أَوْ ما مَلَکَتْ
( أَیْمانُکُمْ ذلِکَ أَدْنی أَلَّا تَعُولُوا ( 3
ترجمه و شرح .... ص : 25
خداوند متعال در این آیه شریفه به یکی دیگر از حقوق یتیمان اشاره کرده و بیان میکند که اگر میترسید به هنگام ازدواج با
دختران یتیمی که زیر سرپرستی شما هستند از راه عدالت بیرون روید مثلا چشم داشت به مال آنان سبب این همسري باشد نه میل به
زناشوئی یا آنکه تفاوت سن میان شما زیاد باشد یا آنکه کم بودن مقدار مهریه موجب این ازدواج گردد در اینصورت از نگاه
کردن با آنها خودداري نموده و به سراغ زنان دیگر بروید سپس به بیان عده زنانی که مباح است میپردازد و میگوید دو یا سه و یا
چهار همسر میتوانید اختیار کنید ولی بشرط آنکه در میان آنان عدل و داد برقرار گردد در غیر اینصورت به یک همسر اکتفا
نمائید تا از ظلم و جور و تعدي بحقوق دیگران در امان باشید لذا میفرماید:
اي کسانیکه یتیمان در حجر شما هستند و شما ولایت و قیمومیت آنها را بعهده ص: 26
دارید اگر میترسید از اینکه در باره آنها رعایت عدالت نکنید از ازدواج با آنان صرف نظر نموده و مانع ازدواج آنان با دیگران نیز
نباشید زیرا خداوند به شما اجازه داده از زنانی که مطابق میل شما باشند دو یا سه تا چهار زن نکاح کنید و به عقد زناشوئی خود
درآورید بشرط آنکه در همخوابکی و خوراك و پوشاك و مسکن و امور مادي لازم براي زندگی بین آنان مساوات و برابري قائل
شوید و در این امور هیچیک را بر دیگري ترجیح ندهید و به عدالت بین آنها رفتار کنید و اگر بترسید از اینکه عدالت را در باره
صفحه 37 از 275
همسران متعدد رعایت نکنید پس یک زن بیشتر را مجاز نیستید و باید به یک همسر قناعت نمائید یا کنیزانی که دارید و زر خرید
شما است اکتفا کنید که این کار به دوري جستن از ستم نزدیکتر است.
(3)
ترجمه و شرح [منظوم .... ص : 26
ور که دارید از خلاف قسط بیم یعنی از اجحاف در مال یتیم
پس کنید از آنچه خوش باشد نکاح از زنان ناچار کان باشد فلاح
از دو و سه تا چهار از بعد یک ور که از تعدیلتان بیم است و شک
برنکاهی پس نمائید اقتصار مالکید آن را که بر دست از قرار
این بود نزدیکتر بر ترك جور گر کنید از عقل روز اندیش شور
(3)
ص: 27
شان نزول .... ص : 27
مفسرین در سبب نزول این آیه اقوال مختلفی دارند.
1) أبو بکر تمیمی از عبد الله بن محمد از ابو یحیی و او از سهل و او از یحیی بن ابی زائده از هشام بن عروة از پدرش از عایشه )
خبري نقل میکند و میگوید عایشه گفت این آیه در باره مردي نازل شده است که دختري یتیمی را نزد خود نگاه میداشت و آن
مرد ولی او بود و جز او کسی را نداشت و دختر یتیم دارائی زیادي داشت آن مرد هم دختر را اذیت میکرد و همنشینی با او را
زشت میپنداشت لذا خداوند متعال این آیه را نازل فرمود و دستور داد که اموال آن دختر براي تو حلال نیست و آنها را واگذار و
یا غیر آن یتیمه تا چهار زن ازدواج کن و اگر از اداره کردن چهار زن ترس داشته باشید با یک نفر ازدواج کنید.
2) بنا به روایت ابن عباس و عکرمه این آیه در باره مردي نازل شده که تا ده زن گرفته بود تا مالیکه داشت بپایان رسید و دست به )
مال یتیمی برد که در حجر او بود و آن را هم به مصرف رسانید و لذا خداوند متعال نهی فرمود که از چهار زن تجاوز نکنند تا
محتاج بصرف مال یتیم نگردند و اگر با چهار زن هم بترسند از اینکه تعدي به مال یتیم کنند به یک زن اکتفا نمایند.
3) مردم در مورد مال یتیمان سختگیري میکردند ولی در مورد زنان مسامحه مینمودند و در میان آنها عادلانه رفتار نمیکردند )
از این رو خداوند متعال دستور دادند همانطوریکه در مورد یتیمان بیم دارید که گرفتار بیعدالتی شوید در مورد زنان نیز چنین
باشید و به شما اجازه داده میشود که با رعایت عدالت از یک تا چهار همسر داشته باشید این سبب نزول از سعید بن جبیر و سدي
و قتاده و ربیع و ضحاك و به روایتی از ابن عباس نیز نقل شده است.
ص: 28
بحثی از نظر لغت و معنی .... ص : 28
صفحه 38 از 275
قوله تعالی ذلِکَ أَدْنی أَلَّا تَعُولُوا.
عول- یعنی جور و میل از حق چنانکه گفته میشود عال الرجل یعول عولا و عیالۀ اي مال و جار و عول فرائض از آن است که چون
سهام زیاد باشد به آنها نقص و جور داخل شود چنانکه ابو طالب علیه السلام فرموده است:
بمیزان قسط وزنه غیر عائل یعنی میزان عدالتی که وزن آن ناقص نیست.
و عال یعیل عیلۀ اي احتاج و افتقر چنانکه شاعر میگوید:
فما یدري الفقیر متی غناه و ما یدري الغنی متی یعیل
یعنی فقیر نمیداند کی غنی میشود و غنی نمیداند کی محتاج میگردد.
و أعال یعیل اعالۀ اذا کثر عیاله یعنی عیالمند شد.
(4)
ص: 29
[سوره النساء ( 4): آیه 4] .... ص : 29
اشاره
( وَ آتُوا النِّساءَ صَدُقاتِهِنَّ نِحْلَۀً فَإِنْ طِبْنَ لَکُمْ عَنْ شَیْءٍ مِنْهُ نَفْساً فَکُلُوهُ هَنِیئاً مَرِیئاً ( 4
ترجمه و شرح .... ص : 29
خداوند متعال در این آیه مبارکه مسأله دیگري از زناشوئی را بیان نموده و حق زن را در مهر و کابین خود معین میکند در آغاز
آیه براي حفظ حقوق زنان با صراحت دستور میدهد که باید شوهران همه مهر را به زنانشان بدهند و زنان نیز آن را اخذ کنند
سپس براي احترام گذاردن به احساسات طرفین و محک نمودن پیوندي قلبی و جلب عواطف آنان میفرماید اگر زنان پس از
گرفتن آن از روي خرسندي خاطر و با رضایت کامل بخواهند از جزئی از آن چشم بپوشند و مقداري از مهر خود را به بخشند فقط
در این حالت است که خوردن چنین مالی بر شوهر حلال و مباح و گوارا است اینک میفرماید:
اي شوهرها مهرهاي زنان را که عطیه خدائی براي آنها است و فریضه دینی براي شما است بطور کامل به عنوان یک بدهی یا یک
عطیه به آنها بدهید و اگر آنها به دلخواه خود به طیب نفس چیزي از آن مهریه و کابین را به شما ببخشند میتوانید مقدار بخشوده
شده را بخورید که گوارا و بی رنج و آزار است و گناهی براي شما نیست از این آیه استفاده میشود:
1) مهریه زنان باید از روي میل و رغبت پرداخت شود ( 2) زنان ص: 30 )
میتوانند از مهریه خود به شوهرشان به بخشند ( 3) در محیط زندگی زناشوئی فقط قانون خشک حکومت نکند بلکه به موازات آن
عاطفه و محبت نیز حکمفرما باشد.
لذا مردانی که زنان خود را طلاق میدهند به این آیه شریفه دقت بیشتري نموده و از خدا بترسند و به زنان خود اذیت و آزار نکنند
و آنها را وادار ننمایند که به جبر و فشار از مهریهشان دست کشیده و به طلاق راضی شوند یا قسمتی از آن بدون رضایت و طیب
خاطر به شوهرشان به بخشند.
صفحه 39 از 275
(4)
ترجمه و شرح [منظوم .... ص : 30
مر زنان را از ره تمکینشان باز بدهید آنچه شد کابینشان
ور که بگذارند چیزي ز اختیار بر شما آن طیب است و سازگار
(4)
ص: 31
شان نزول .... ص : 31
تفسیر ابن ابی حاتم از ابو صالح روایت کرده اگر کسی دختر خود را شوهر میداد مهر و کابین دختر را خودش تصرف میکرد و
چیزي به دخترش نمیداد سپس این آیه نازل شد و مردم را از چنین عملی منع نمود اما صاحب روض الجنان در سبب نزول این آیه
مبارکه مینویسد: وقتی زنی از میان قبیلهاي شوهر میکرد رئیس قبیله مهر و کابین او را تصرف میکرد و اگر با مردي خارج از قبیله
خود ازدواج مینمود رئیس قبیله او را بر شتري سوار میکرد و نزد قبیله شوهرش میبرد و فقط همان شتر در حکم مهر و کابین او
بود سپس این آیه نازل شد و این رویه غلط را از بین بود.
به نظر برخی از مفسرین این آیه براي منع از نکاح شغار در اسلام بوده و نکاح شغار عبارت از این بود که دو نفر دختر و یا خواهر
خود را به عقد ازدواج یکدیگر در میآوردند با این شرط که به هیچ یک از آندو مهر و کابین تعلق نگیرد و چنین نکاحی در
اسلام ممنوع گردید چنانکه پیغمبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله و سلم فرمودند: لا شغار فی الاسلام و این نوع نکاح از عادات جاهلیت
بوده است.
به عقیده ابو صالح این آیه خطاب به اولیاء است زیرا وقتی که زنان را شوهر میدادند مهر و کابین آنان را خود تصرف میکردند و
این آیه به همین منظور نازل گردید.
و در باره این قسمت از آیه که میفرماید: فَإِنْ طِبْنَ لَکُمْ عکرمه و ابراهیم و علقمه و قتاده و ابن عباس و ابن جریح و ابن زید عقیده
دارند مورد خطاب ص: 32
آیه شوهران هستند زیرا برخی از زنان اگر مهر و کابین را از شوهران میگرفتند و میخواستند مقداري از آن را به شوهران خویش
به بخشند زشت و گناه میشمردند سپس این آیه نازل شد و چنین بخششی را در مهر از طرف زنان مباح قرار داد.
بحثی از نظر لغت و معنی .... ص : 32
قوله تعالی وَ آتُوا النِّساءَ صَدُقاتِهِنَّ نِحْلَۀً.
نحل به فتح نون و سکون حاء یعنی زنبور عسل مگس عسل، منج انگبین چنانکه خداوند متعال در آیه 68 سوره نحل میفرماید:
وَ أَوْحی رَبُّکَ إِلَی النَّحْلِ أَنِ اتَّخِ ذِي مِنَ الْجِبالِ بُیُوتاً یعنی پروردگارت به زنبور عسل وحی کرد که از سینه کوهها خانههاي شش
گوشه و کندو بساز.
صفحه 40 از 275
نحلۀ- به کسر اول به معنی عطیۀ مهریه و به نوشته مجمع عطیهاي است که در مقابل ثمن و عوض نباشد چنانکه در آیه مورد بحث
مذکور شد.
نحلۀ- به فتح اول واحد آن یعنی یک زنبور.
نحل- یعنی از بیماري یا سفر لاغر و رنجور گردید.
انتحال- یعنی چیزي را به خود نسبت دادن، ادعا کردن.
(5)
ص: 33
[سوره النساء ( 4): آیه 5] .... ص : 33
اشاره
( وَ لا تُؤْتُوا السُّفَهاءَ أَمْوالَکُمُ الَّتِی جَعَلَ اللَّهُ لَکُمْ قِیاماً وَ ارْزُقُوهُمْ فِیها وَ اکْسُوهُمْ وَ قُولُوا لَهُمْ قَوْلًا مَعْرُوفاً ( 5
ترجمه و شرح .... ص : 33
خداوند متعال در این آیه مبارکه مجددا به مسائل مربوط به یتیمان پرداخته و بیان میکند که اموال یتیمان را گر چه متعلق به آنان
میباشد ولی پیش از آن مال اجتماع است و یتیم و میراث گذار و آنگاه حق بهرهبرداري از این مال را دارند که بر آن امین باشند و
بتوانند آن را بکار اندازند و بهرهبرداري کنند اما سفیهان که نمیتوانند در مال خود چنانکه باید تصرف نمایند باید از این مال
محروم بمانند تا در مسائل اقتصادي رشد پیدا کنند تا اموالشان در معرض مخاطره و تلف قرار نگیرد لذا مال به کسی سپرده میشود
که بتواند آن را چنانکه باید بکار اندازد و خوراك و پوشاك آنان را از طریق اموالشان تأمین نماید تا با آبرومندي بزرگ گشته و
بحد بلوغ برسند و در صورتی که به حد بلوغ رسیده ولی فاقد تدبیر در باره امور مالی و زندگی است و نمیتواند اموال خود را
کاملا اداره کند باز به حالت حجر باقی میماند و اموال او تحت نظارت ولی قرار میگیرد تا هنگامیکه داراي رشد و خرد گردد و
بتواند زندگی خود را نظم داده و اداره کند اینک میفرماید:
اي کسانیکه ولی و سرپرست سفهاء هستید اموالی که در دست شما است و به آن ص: 34
قیم میباشید به صاحبان سفیه آنها ندهید تا اینکه آزمایش آنها به نگهداري اموالی که خداوند قوام زندگی را به آن قرار داده است
به اتمام برسد و روزي آنها را از خوراك و پوشاك و تعلیم و درمان بیماري از ثمره آن مال به آنها بدهید و با یتیمان بطور شایسته
سخن بگوئید یعنی با آنها طوري معامله نمائید که با فرزندان خود میکنید تا به موقع بلوغ از رشد عقلی کافی برخوردار باشند مثلا
اگر اموالشان را درخواست نمودند به آنها بگوئید این مال و دارائی از آن تو است آنگاه که به حد بلوغ و مردي رسیدي همه آنها
را به تو خواهم داد.
از این آیه استفاده میشود:
1) دارائی افراد سفیه باید در اختیار قیم قرار بگیرد ( 2) قیم باید از سود حاصل از اموال هزینه سفیه را بپردازد ( 3) در باره تقاضاي )
استرداد مال نباید خشونت نشان داد.
صفحه 41 از 275
(5)
ترجمه و شرح [منظوم .... ص : 34
مال خود ندهید بر بیدانشان که تعیش زان بپا باشد عیان
رزقشان بدهید و کسوت قدر حال قول معروف است نیک اندر مقال
نیک با ایشان کنید اعنی کلام تا از آن خوشدل شوند و شادکام
هست عام این حکم در هر موردي بین قرائین را اگر خود بخردي
نسبتش گر شد به مجنون و یتیم بر ولی باشد خطاب مستقیم
همچنین در هر مقام و هر محل از قرینه فهم کن حکم اجل
(5)
ص: 35
بحثی از نظر لغت و معنی .... ص : 35
قوله تعالی وَ ارْزُقُوهُمْ فِیها وَ اکْسُوهُمْ.
کسا و کسوة- یعنی لباس چنانکه در آیه 233 سوره بقره میفرماید:
وَ عَلَی الْمَوْلُودِ لَهُ رِزْقُهُنَّ وَ کِسْوَتُهُنَّ یعنی بر عهده پدر شیرخوار است که در ایام شیر دادن طفل خوراك و لباس مادر او را به مقدار
توانائی خود بدهد.
کساء و اکساء- هر دو به معنی پوشاندن لباس است چنانکه در آیه 14 سوره مؤمنون میفرماید:
فَکَسَوْنَا الْعِظامَ لَحْماً یعنی استخوانها را بگوشت پوشانیدیم. گوشت روي استخوان را به لباس تشبیه فرموده لذا استخوان بیگوشت
همچون بدن بی لباس بدنما و ناپسند است.
و در ضمن آیات قرآن نیز در دو معنی بکار برده شده است.
1) بمعنی گستردن چنانکه در آیه 259 سوره بقره میفرماید: )
وَ انْظُرْ إِلَی الْعِظامِ کَیْفَ نُنْشِزُها ثُمَّ نَکْسُوها لَحْماً یعنی از عزیز بنگر به استخوانهاي آن دراز گوش که چگونه آنها بهم پیوند داده و
بر آن استخوانها گوشت بگستردیم به عبارت دیگر بر کالبد پوسیده حیوان دوباره گوشت و پوست و سلسله اعصاب و رگهاي
مختلف را پدید آوردیم و اینچنین به رأي العین آفرینش بعد از مرگ را بر تو نشان دادیم.
2) به معنی جامعه چنانکه در آیه 89 سوره مائده میفرماید: )
مِنْ أَوْسَطِ ما تُطْعِمُونَ أَهْلِیکُمْ أَوْ کِسْوَتُهُمْ یعنی کفاره سوگندي که بدان عمل نکنید آن است که از طعام متوسط که غالبا براي
خانواده خود آماده میسازید ده فقیر را اطعام کرده و یا بر آنها جامه نو بپوشانید.
ص: 36
[سوره النساء ( 4): آیه 6] .... ص : 36
صفحه 42 از 275
اشاره
وَ ابْتَلُوا الْیَتامی حَتَّی إِذا بَلَغُوا النِّکاحَ فَإِنْ آنَسْتُمْ مِنْهُمْ رُشْداً فَادْفَعُوا إِلَیْهِمْ أَمْوالَهُمْ وَ لا تَأْکُلُوها إِسْرافاً وَ بِداراً أَنْ یَکْبَرُوا وَ مَنْ کانَ غَنِیا
( فَلْیَسْتَعْفِفْ وَ مَنْ کانَ فَقِیراً فَلْیَأْکُلْ بِالْمَعْرُوفِ فَإِذا دَفَعْتُمْ إِلَیْهِمْ أَمْوالَهُمْ فَأَشْهِدُوا عَلَیْهِمْ وَ کَفی بِاللَّهِ حَسِیباً ( 6
ترجمه و شرح .... ص : 36
خداوند متعال در این آیه شریفه نیز دستور دیگري در خصوص یتیمان و اموال آنان داده و بیان میکند یتیمان را بیازمائید تا
هنگامیکه به حد بلوغ برسند زیرا سفاهت و نادانی یا عدم آن پس از بلوغ با آزمایش پیدا میشود و چون معلوم شود که یتیم رشید
است و میتواند در باره ثروت و زندگی خود تدبیر نماید و در زندگی استقلال یابد سرپرستان مال را به صاحب آن باز پس
میدهند سپس به سرپرستان دستور میدهد که به هیچ عنوانی اموال یتیمان را حیف و میل نکنند و سرمایه آنان را قبل از اینکه
بزرگ شوند از بین نبرند و به پرهیز تا در مقابل وصایت و سرپرستی بیش از نیازمندي از مال یتیم بخورند و اما آنکه بینیاز است
باید از مال یتیم چشم بپوشد و در مقابل سرپرستی مزدي نخواهد و براي آنکه ص: 37
شبههاي ایجاد نشود هنگامیکه اموال آنها را به دستشان میسپارند چند نفر گواه بگیرند تا دوباره مدعی نباشند و جاي اتهام و نزاع و
گفتگو باقی نماند در خاتمه میفرماید آگاه باشید که حساب کننده واقعی خدا است و بر همه خاطرات و رفتار مردم آگاه است لذا
شایسته است اولیاء و گواهان با صحت عمل و تصفیه حساب اموال را به صاحبش مسترد دارند اینک میفرماید:
اي کسانیکه ولی و سرپرست یتیمان هستید بر شماست که یتیمان چون بالغ شوند و به سن ازدواج و زناشوئی برسند آنها را آزمایش
کنید و میزان عقلشان را بسنجید و چون آنها را رشید یافتید و دانستید که مال خود را تباه نمیکنند اموال آنها را بخودشان مسترد
کنید و مبادا که از اموال آنها پیش آنکه بمرحله بلوغ و ادراك سلیم برسند شتاب کنید و از آن مال بخورید و اسراف و تبذیر نمائید
و پیش از اینکه بزرگ شوند تصرف بغیر حق در مال آنها کرده باشید زیرا کودکان پدر مرده روزي بزرگ میشوند و مالشان را از
شما خواهند گرفت لذا از مال و دارائیهاشان بیجا خرج نکنید و اگر ولی طفل یتیم متمکن و بینیاز باشد از خوردن مال یتیم به
پرهیزد و مزد برندارد و اگر ولی یتیم فقیر و بیچیز باشد فقط بقدر معروف میتواند از آن مال بخورد و اجرت و مزد بردارد سپس
میفرماید وقتی که میخواهید اموال آنها را به دست آنها بسپارید شاهد بگیرید و با حضور شاهد اموال را مسترد نمائید تا دوباره از
شما ادعا نکنند اما بدانید که حسابگر واقعی خدا است و براي رسیدگی به حسابها خدا کفایت میکند و کوچکترین خیانتی بر او
پنهان نخواهد بود لذا شایسته است اولیاء و گواهان با صحت عمل اموال را به صاحبش مسترد داشته و تصفیه حساب نمایند و یتیمان
نیز پس از دریافت اموال خویش اولیاء و گواهان را متهم نسازند. از این آیه استفاده میشود:
1) اموال یتیم را پس از رسیدن به حد رشد و کمال با حضور شاهد مسترد کرد. ص: 38 )
2) سود بري و بهرهگیري از اموال یتیم در صورتی مجاز است که شخص کاري انجام داده باشد و قیم و وصی نیز در صورتی که با )
مال یتیم معامله کرده و منتفع گردد بقدر ضرورت میتواند از خوردنی و پوشیدنی صرف نماید اما اگر قیم ثروتمند باشد نمیتواند از
مال یتیم برداشت کند.
3) مال یتیم را در کوچکی نباید بگمان پس دادن در بزرگی تفریط نمود. )
و همچنین از این آیه استفاده میشود: اگر عاملی مفسد مال خودش باشد میتوان او را از تصرف در مال خود جلوگیري کرد زیرا
اگر موظف هستیم مال طفل غیر رشید و مفسد مال را به او نسپاریم موظفیم که شخص بالغ بدون رشد را هم از تصرف در اموال
صفحه 43 از 275
خود منع کنیم.
(6)
ص: 39
ترجمه و شرح [منظوم .... ص : 39
مر یتیمان را نمائید امتحان بر بلوغ اندر نکاهی بالعیان
رشدي ار یابید ز ایشان در فروغ یعنی اندر عقل ز آثار بلوغ
پس کنید اموالشان را واگذار بی ز اسراف و خیانت و اعتذار
هم مگیرید اندر آن پیشی یکی بیشتر از رشد یعنی اندکی
کاندر این شوب طمع یا حیلهایست ورنه پیش از رشد دادن قصد چیست
تا ز بی عقلی کند مالش تلف گر چه باشد آن صبی خوب و خلف
آن ولی باشد ز مال ار بینیاز نیست بر مال یتیمش دیده باز
باید آن را واگذارد بالتمام پیشه سازد عفت اندر مقام
آن ولی ورهست محتاج و فقیر قدر حاجت باشد از وي ناگزیر
گر خورد چیزي بر او نبود حرج قرض گیرد تا رسد بر وي فرج
دارد این آیه دلالت که ولا نیست بیحق نی که گردد ممتلی
حق او باشد باندازه کفاف نی فزونتر کان بود دور از عفاف
خرج افزون باشد از مالیکه هست زان یتیم بیپدر او را بدست
گوید از مال تو دیگر هیچ نیست مال تو صد بود خرج من دویست
گشته آن در فقه تعیین باسند رو بپرس گر خواهی آنرا حد و سد
مالشان را ور که میسازید رد شاهد آن گیرید تا باشد سند
تا که نکشد بر نزاع و قال قیل هم نگردد بر مهماتش کفیل
ور بناچاري شود گیرد گواه زان که واقع گردد اینجا اشتباه
میتوان گفتن که آن مال و منال جمله را خرج تو کردم چند سال
ص: 40
پس گواهی گیرد از جمعی قریب حق تعالی هم گواه است و حسیب
(6)
شان نزول .... ص : 40
روض الجنان و کشف الاسرار مینویسد که این آیه مبارکه در باره ثابت بن رفاعۀ نازل گردیده است وقتی رفاعه از دنیا رفت ثابت
طفل بود عموي وي سرپرست و قیم او شد و نزد رسول خدا صلی اللّه علیه و آله و سلم رفت و عرض کرد یا رسول اللّه برادر زادهام
صفحه 44 از 275
تحت قیومیت و سرپرستی من قرار گرفته است تکلیف من با او چیست و چه وقتی باید مال او را بدهم؟ سپس این آیه نازل شد ولی
سیوطی در باره این آیه شأن نزولی نقل نکرده است.
ص: 41
بحثی از نظر لغت و معنی .... ص : 41
قوله تعالی وَ لا تَأْکُلُوها إِسْرافاً وَ بِداراً.
بدار- یعنی عجله و شتاب چنانکه در آیه مورد بحث گذشت.
مبادرت- از باب مفاعله یعنی شتاب در امري- بدر یعنی تمام قرص ماه در شب چهاردهم- بدر نام محلی است ما بین مکه و مدینه
که جنگ بدر در آن واقع شد.
چنانکه در آیه 123 سوره آل عمران میفرماید:
لَقَدْ نَصَرَکُمُ اللَّهُ بِبَدْرٍ وَ أَنْتُمْ أَذِلَّۀٌ.
یعنی خداوند شما را پیروزي داد در جنگ بدر- یکی از کفار مکه که فرزندانش کشته شدند میگوید:
الا قد ساد بعدهم رجال- و لو لا یوم بدر لم یسودوا
ص: 42
توضیحات .... ص : 42
1) قوله تعالی وَ آتُوا الْیَتامی أَمْوالَهُمْ. )
این آیه در بیان ولایت شخص امین است بر کودکان یتیم و بر اموال آنان بدیهی است کودك در اثر قصور فکر عاجز از مآل
اندیشی و تدبیر در باره زندگی خود میباشد تا چه رسد به حفظ و تأمین اموال خود، از این رو اسلام به منظور تدارك نقص و
عجز آنان شخص امینی را به سرپرستی براي تربیت و حفظ اموال آنان تعیین مینماید براي آنکه افراد آینده جامعه که از همین
کودکان تشکیل میشود بیتربیت بار نیایند و اموال آنان حیف و میل نشود.
به این سنخ ولایت در فقه اسلام ولایت غبطه میگویند که حاکم شرع امینی را براي اجراء این وظیفه میگمارد و اگر شخص امین
بینیاز باشد بطور تبرع وظیفه خود را انجام میدهد و در اثر این حکم مسلمانان نیز اطمینان خواهند داشت که اطفال خود آنان نیز
اگر مرگ آنان فرا رسد تحت سرپرستی و کفالت اجتماع درآمده شخص امینی به تکفل کودك و تصدي اموال او مأمور خواهد
شد.
2) قوله تعالی وَ لا تَتَبَدَّلُوا الْخَبِیثَ بِالطَّیِّبِ. )
خبیث اموال صغار است که تصرف در آنها به غیر مصالح صغار حرام است و طیب اموال خود اولیاء است که هر نوع تصرفی در
آنها جایز است و از براي تبدیل اقسامی است: اول آنکه مخلوط کنند اموال ایتام را به اموال خود و به مصارف طرفین برسانند دوم
آنکه اموال با ارزش و جیّد یتیم را به نفع خود برداشته و برابر آن اموال پست و رديّ خود را به وي مسترد دارد.
3) زیاده روي کردن در تصرفات و از حد متوسط خارج شدن است ولی ص: 43 )
به نظر ابن زید مقصود از این جمله این است مانند دوران جاهلیت که زنان و خردسالان را از ارث محروم میکردند رفتار نکنید و
زنها و خردسالان را با بزرگان به یک چشم نگاه کنید لیکن به عقیده ابو صالح و مجاهد منظور این است که خدا روزي شما را از
صفحه 45 از 275
راه حلال مقدر کرده لذا شتاب نکنید و با دستبرد به مال یتیمان رزق حلال خود را با رزق حرام معاوضه نکنید.
3) وَ لا تَأْکُلُوا أَمْوالَهُمْ إِلی أَمْوالِکُمْ إِنَّهُ کانَ حُوباً کَبِیراً. )
یعنی اموال ایتام را به اموال خود اضافه نکنید و مجموع آنها را نخورید بدین معنی اموال آنها را اموال خود نپندارید و جزو اموال
خود ندانید و کلمه الی در این آیه مبارکه به معنی مع است یعنی آنها را با اموال خود نخورید و ممکن است معنی جمله این باشد
که مال خوب آنان را با مال بیارزش خود مخلوط نکنید و به مصرف شخصی نرسانید که اینکار شما براي یتیمان اجحاف است
ولی اگر در اینکار براي آنها حذر و اجحافی نباشد مخلوط کردن مال آنان با مال خود عیبی ندارد و گر نه معصیت بزرگی را انجام
دادهاید. لحن شدید آیات مذکوره بقدري در دلهاي مسلمانها مؤثر واقع شد که حتی میترسیدند غذاي مشترکی براي خودشان و
یتیمان درست کنند و این کار موجب ناراحتی هر دو طرف شده بود لذا پیش پیغمبر اکرم صلی اللّه علیه و آله و سلم شکایت کردند
و آیه 220 سوره بقره نازل شد که میفرماید:
وَ یَسْئَلُونَکَ عَنِ الْیَتامی قُلْ إِصْلاحٌ لَهُمْ خَیْرٌ وَ إِنْ تُخالِطُوهُمْ فَإِخْوانُکُمْ فی الدّین.
4) قوله تعالی وَ إِنْ خِفْتُمْ أَلَّا تُقْسِطُوا فِی الْیَتامی فَانْکِحُوا. )
برخی از مفسرین نوشتهاند که ترخیص در ازدواج چهار زن در این آیه مبارکه مشروط بر این است که خوف از خلاف عدالت بین
آنان نداشته باشد از این آیه استفاده میشود که تعدیل بین زوجات امکان دارد در صورتی که در آیه أنوار العرفان فی تفسیر
القرآن، ج 8، ص: 44
129 همین سوره میفرماید:
وَ لَنْ تَسْتَطِیعُوا أَنْ تَعْدِلُوا بَیْنَ النِّساءِ وَ لَوْ حَرَصْتُمْ.
یعنی شما هر قدر کوشش کنید نمیتوانید در میان همسران خود عدالت و مساوات برقرار سازید. جواب دادهاند عدالت در آیه اول
در نفقه و قسمت است که امکان دارد و در آیه وَ لَنْ تَسْتَطِیعُوا در محبت و علاقه که میسور نیست لذا عدالت در انفاق و قسمت
واجب است و در ترکش عقوبت و عذاب حق است و اما عدالت در محبت قلبی واجب نیست زیرا او امر قهري است لیکن نباید آن
را اظهار نماید چنانکه در ذیل آیه 129 همین سوره میفرماید: فَلا تَمِیلُوا کُلَّ الْمَیْلِ فَتَذَرُوها کَالْمُعَلَّقَۀِ یعنی اکنون که براي شما
مقدور نیست که مساوات کامل در محبت و علاقه بین همسران خود را رعایت کنید لا اقل تمام تمایلات قلبی خود را متوجه یک
نفر آنان نسازید که دیگري را بصورت بلاتکلیف درآورید ضمنا مرد باید با زوجات خود بر حسب زيّ و شأن هر یک به اعتدال و
میانهروي رفتار نماید تا صفا در شئون زندگی اعضاء خانواده فرمانروا باشد و اختلاف و ناسازگاري رخ ندهد از این نظر میتوان
گفت که جواز تعدد زوجات اختصاص بطبقات مرفه و ثروتمند دارد تا بتواند وسائل زندگی و معیشت چند خانواده را تأمین نماید.
5) قوله تعالی وَ آتُوا النِّساءَ صَدُقاتِهِنَّ نِحْلَۀً. )
در پیمان همزیستی که زوجه در اختیار شوهر درمیآید عوض منظور نخواهد بود بلکه به لحاظ احترام زوجه مهر به عنوان هدیه به
شوهر تعلق میگیرد که نصف آن را هنگام عقد و بقیه را پس از زناشوئی باید بپردازد پس مهر عطیه الهی است که خداوند براي
نساء قرار داده و معناي نحلۀ همین است و اینکه معروف است که مهر بازاء بضع است به نحو مجاز است زیرا مهر ملک طلق زوجه
ص: 45
است و بضع ملک زوج نمیشود فقط حق استمتاع دارد و استمتاع هم طرفینی است لذا معنی آیه چنین است مهر را که یک عطیه
الهی است و خدا بخاطر اینکه زن حقوق بیشتري در اجتماع داشته باشد و ضعف نسبی جسم وي از این طریق جبران گردد بطور
کامل ادا نمائید. ولی بنظر قتاده و ابن جریح مقصود از کلمه نحلۀ فریضهاي است معین که مرد باید با پرداخت مهریه آن را انجام
دهد یا بقول زجاج مراد از نحلۀ دینی است که باید شوهر آن را ادا نماید. و بنظر ابن عباس و قتاده و ابن جریح و طبري و جبایی و
صفحه 46 از 275
رمانی و زجاج مورد خطاب شوهران است که خداوند متعال به آنان دستور میدهد که مهر زنان مدخوله را بطور کامل و مهر زنان
غیر مدخوله را نصف بپردازند و چیزي از آنها مطالبه نکنند و کار را به مرافعه نکشانند زیرا پولی که با مرافعه و مجادله پرداخت
گردد به آن عطا و بخشش گفته نمیشود لیکن به عقیده أبو الجارود و ابو صالح منظور آیه سرپرستان ایتام است زیرا هنگامیکه
دختري ازدواج میکرد سرپرست مهر او را میگرفت و به خود دختر چیزي نمیداد خداوند با نزول این آیه از این کار جلوگیري
فرمودند اما در ذیل همین آیه شریفه بخاطر احترام به احساسات طرفین و محکم شدن پیوندهاي قلبی میفرماید اگر زنان با رضایت
خود خواستند مقداري از مهر خود را به بخشند براي شما حلال و گوارا است.
6) قوله تعالی وَ لا تُؤْتُوا السُّفَهاءَ أَمْوالَکُمُ. )
در آیه مبارکه با اینکه اموال متعلق به یتیمان و سفیهان بوده با کلمه اموالکم فرموده شاید اشاره به این باشد که محافظت اموال آنها
بر ولی واجب است و اگر مال یتیم ضایع گردد خرج بعهده او تعلق میگیرد و چنان است که مال آنها مال خود ولی محسوب
میشود و بایستی مراعات حفظ آنها را بکند و نگذارد ضایع و تباه گردد چنانکه در آیه دیگر نیز به جاي لا تقتلوا انفسهم
میفرماید:
وَ لا تَقْتُلُوا أَنْفُسَکُمْ که مقصود نکشتن دیگران است. ص: 46
سعید بن جبیر نیز این نظریه را پذیرفته است و ممکن است گفته شود که مراد از اموالکم اعم از اموال خود و سفها باشد تا هر دو
جهت را شامل گردد و منافی با ظهور اموالکم و با ظهور و ارزقوهم فیها و اکسوهم نباشد و اللّه اعلم بالصّواب.
در ولایت و تربیت کودك باید شرائطی چند در نظر گرفته شود.
1)زیاده بر امانتداري و صحت عمل باید به خصوص آزموده، و براي سرپرستی کودك صلاحیت داشته باشد که تربیت طفل و )
آینده او بوي واگذار شود تا او را فردي نیرومند و مسلمان با تقوي و عضو اجتماع تربیت کند و فرد بیهوده بار نیاورد.
2)در باره اموال کودك طوري تدبیر کند که از منافع داد و ستد و عوائد ملک معیشت و احتیاجات زندگی او را آماده کند و اگر )
سفیه بزرگسال باشد مصارف عائله او نیز جزء هزینه وي باید تأمین گردد و از کلمه فیها استفاده میشود که اولیاء باید از عوائد
سرمایه و ملک نیازهاي آنان را طوري فراهم آورند که اصول ثروت آنان محفوظ بماند.
3)با کودك حسن معاشرت و مهربانی داشته باشد و او را جزء خانواده خود بداند و هرگز به نظر حقارت به او نگاه نکند تا موجب )
ضعف و زبونی کودك شده و آثار بدي براي همیشه در روان او بگذارد و به این ترتیب برنامه سازندگی شخصیت آنها نیز جزء
وظائف سرپرستان میباشد.
7)قوله تعالی وَ ابْتَلُوا الْیَتامی حَتَّی إِذا بَلَغُوا النِّکاحَ. )
سرپرستان موظفند عقل کودکان یتیم را از لحاظ فهم و صلاحیت دینی و اقتصادي آزمایش کنند که اگر عقلشان به مرحله کمال
رسیده باشد اموالشان را در اختیارشان قرار بدهند. برخی از مفسرین معتقدند تنها کمال عقل در کودك أنوار العرفان فی تفسیر
القرآن، ج 8، ص: 47
یتیم کافی نیست بلکه باید سن او نیز نباید از پانزده سال کمتر باشد البته منظور از جمله: بلغوا النکاح این نیست که فقط محتلم شوند
زیرا نه احتلام دلیل رشد کامل جسم و روح است و نه عدم احتلام دلیل عدم رشد کامل جسم و روح میباشد اما اگر رشدي در
آنان یافتید باید اموالشان را بخودشان مسترد دارید اما در معنی رشد، بین مفسرین عامه و خاصه اختلاف است که ما به بعضی از
آنها به نحو اختصار اشاره میکنیم به نظر سدي و قتاده منظور از رشد داشتن عقل و دین و صلاحیت است ولی به عقیده حسن و ابن
عباس منظور از رشد صلاحیت دینی و آمادگی براي اصلاح مال است لیکن شعبی و مجاهد معتقدند مراد از رشد عقل است و نباید
مال یتیم را به او بسپارند مگر اینکه رشد عقلی داشته باشد حتی اگر به سن پیري برسد و از رشد عقلی برخوردار نباشد نباید مالش
صفحه 47 از 275
را به وي مسترد دارند.
ص: 48
روایات .... ص : 48
1) عیاشی به سند خود از سماعه روایت کرده که وي گفته از امام جعفر صادق علیه السلام پرسیدم اگر مردي مال یتیمی را خورده )
باشد میتواند توبه کند؟ فرمودند: باید آن مال را به صاحبش رد کند آیا نمیدانی خداوند میفرماید:
إِنَّ الَّذِینَ یَأْکُلُونَ أَمْوالَ الْیَتامی ظُلْماً إِنَّما یَأْکُلُونَ فِی بُطُونِهِمْ ناراً وَ سَیَصْلَوْنَ سَعِیراً و نیز میفرماید: إِنَّهُ کانَ حُوباً کَبِیراً.
2) از ابن عباس مروي است که شش گناه را توبه نیست. )
1) خوردن مال یتیم ( 2) تهمت زنا بزن شوهردار ( 3) فرار از جهاد ( 4) سحر ( 5) شرك به خدا ( 6) کشتن پیغمبري از پیغمبران. )
3) پیغمبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله و سلم فرمودند: وقتی یتیم را بزنند و بگریه درآید عرش خداوند رحمن هم از گریه او بلرزه )
درآید.
4) در کافی از امام جعفر صادق علیه السّلام روایت شده که اگر مردي چهار زن داشت و یکی از آنها را طلاق داد نباید قبل از )
تمام شدن عده او زن پنجمی را اختیار کند.
5) علل الشرایع به سند خود از محمد بن سنان روایت کرده که وي گفت در نامهاي که علی بن موسی الرضا علیه السلام در پاسخ )
مسائلش به او نوشته بود علت حلیت چهار زن را براي مرد و حرمت بیش از یک مرد را براي زن چنین بیان فرموده بود که اگر مرد
چهار زن بگیرد و هر فرزندي که بدنیا آید منسوب به او است در صورتی که اگر زنی دو شوهر یا بیشتر اختیار کند پدر فرزند او
معلوم نخواهد بود زیرا شوهران همه در نکاح با آن زن شریک میباشند. و بدیهی است ص:
49
که این جریان موجب فساد و انساب و مواریث و معارف خواهد بود.
6) در کافی به سند خود از زراره و از امام جعفر صادق علیه السلام روایت کرده که آن حضرت فرمودند: مرد نمیتواند به چیزیکه )
به زنش بخشیده رجوع کند و همچنین زن هم نباید آنچه را که به مردش هبۀ نموده پس بگیرد خواه طرف آن را پذیرفته باشد یا نه
زیرا خداوند متعال میفرماید:
وَ لا یَحِلُّ لَکُمْ أَنْ تَأْخُذُوا مِمَّا آتَیْتُمُوهُنَّ شَیْئاً و همچنین میفرماید: فَإِنْ طِبْنَ لَکُمْ عَنْ شَیْءٍ مِنْهُ نَفْساً فَکُلُوهُ هَنِیئاً مَرِیئاً و این به مهریه و
هبۀ هر دو شامل میشود.
7) تفسیر عیاشی از یونس بن یعقوب روایت کرده که وي گفته از ابی عبد اللّه علیه السلام در باره آیه مبارکه وَ لا تُؤْتُوا السُّفَهاءَ )
أَمْوالَکُمُ پرسیدم فرمودند: کسی است که بر او اطمینان و اعتماد نداشته باشی در بعضی از روایات فرمودند: کسیکه شرب خمر کند
سفیه است و در روایت دیگر فرمودند: آنان یتیمانند اموالشان را به آنان ندهید تا موقعیکه بدانید به مرحله رشد رسیدهاند.
8) در تهذیب به سند خود از امام جعفر صادق علیه السلام روایت کرده که فرمودند: اگر کسی بانوئی را تزویج نماید و قادر بر )
مباشرت و همبستري با او نباشد یک سال به او مهلت میدهند تا خود را معالجه کند.
9) در کافی به سند خود از محمد بن مسلم روایت کرده که او گفته امام جعفر صادق علیه السلام فرمودند: از برکت و حسن زن )
اندك بودن مهر و مخارج اوست که سبب آسان زائیدن وي میگردد و از شومی زن زیاد بودن مهریه است که باعث سخت و
دشوار زائیدن او میشود.
10 ) در در المنثور از احمد و ابو داود و نسائی و ابن ماجه و ابن ابی حاکم و نحاس از ابن عمر روایت کردهاند که: مردي به پیغمبر )
صفحه 48 از 275
اکرم عرض کرد یا رسول اللّه من ثروتی ندارم لکن سرپرستی یتیمی بعهده من است حضرت فرمود از مال أنوار العرفان فی تفسیر
القرآن، ج 8، ص: 50
یتیم استفاده کن اما بطوریکه نه اسراف باشد و نه تبذیر و نه اینکه مال او را بنفع خودت در طریق تجارت بکار اندازي و یا اینکه به
آن دارائی خودت را حفظ کنی.
11 ) روح البیان مینویسد: پیغمبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله و سلم فرمودند: اگر کسی ستمی به برادر خود نماید و یا مال او را تلف )
کند پیش از اینکه بیچاره شود عذرخواهی و تقاضاي گذشت نماید و گر نه در قیامت اگر عمل خوب داشته باشد به اندازه گناه و
ستمش از خوبیهاي وي کم میکنند و اگر نداشت به اندازه ستمی که کرده بر گناهان این ستمگر میافزایند این است معنی حساب
خداوند.
ص: 51
تجزیه و ترکیب .... ص : 51
قوله تعالی وَ لا تَتَبَدَّلُوا الْخَبِیثَ بِالطَّیِّبِ.
خبیث یعنی پست و ناپاك و در اینجا به معنی حرام است طیب یعنی پاکیزه و نیکو و مراد از آن در این آیه حلال است. حرف با. در
کلمه بالطیب با. بدلیه است و این با. در مورد نهی بر سر مبدل منه در میآید. و کلمه الی در الی اموالکم بمعنی مع است یعنی مع
اموالکم- و ضمیر انّه به کلمه اکل برمیگردد که از کلمه لا تأکلوا بوجود میآید. و کلمه حوب اسم مصدر حوب است لکن حسن
این کلمه را بصورت مصدر قرائت نموده است.
قوله تعالی وَ إِنْ خِفْتُمْ أَلَّا تُقْسِطُوا فِی الْیَتامی
کلمه لا تقسطوا از باب افعال یعنی لا تعدلوا و مصدرش اقساط بکسر همزه بر وزن افعال است بخلاف قسط یعنی ظلم و جار یعنی
ستم کرد و جور نمود چنانکه در آیه 14 سوره جن میفرماید:
أَمَّا الْقاسِطُونَ فَکانُوا لِجَهَنَّمَ حَطَباً
.قوله تعالی فَانْکِحُوا ما طابَ لَکُمْ مِنَ النِّساءِ.
مفسرین در باره کلمه ما اقوال مختلفی دارند ولی به نظر آقاي نجفی ما اسم موصول که با ذکر من بیاید بعد از آن معلوم میشود که
منظور از کلمه ما جنس زنان میباشد و این کلمه در مواردي از آیات قرآن براي عقلا. بکار برده شده است چنانکه در سوره
کافرون میفرماید:
وَ لا أَنْتُمْ عابِدُونَ ما أَعْبُدُ امّا به عقیده فرا. ما. مصدري است یعنی الطیب و به نظر برخی از مفسرین به معناي مبهم است زیرا موقعیت
تناسب با ابهام ص: 52
دارد.
کلمه مثنی و ثلاث و رباع حالند براي فاعل کلمه طاب یا بدلند از ما فواحدة بنا به قرائت ابو جعفر مبتدا. است و خبر آن محذوف
است یعنی فواحدة کافیۀ و دیگران فواحدة را منصوب خوانده و آن را مفعول و فعل محذوف میدانند یعنی فانکحوا واحدة.
قوله تعالی وَ آتُوا النِّساءَ صَدُقاتِهِنَّ نِحْلَۀً.
کلمه نحلۀ حال است براي کلمه صدقات یا بنا به قول بعضی از مفسرین مفعول لاجله است و ضمیر منه از نظر معنا به کلمه صدقات
برمیگردد و براي بیان جنس است نه براي تبعیض زیرا اگر زن همه مهر خود را هم ببخشد جایز است و کلمه نفسا تمیز است اما
کلمه هنیئا مرئیا صفت است براي مفعول مطلق محذوف که کلمه اکلا باشد یا بقول برخی از مفسرین حال است.
صفحه 49 از 275
قوله تعالی الَّتِی جَعَلَ اللَّهُ لَکُمْ قِیاماً.
التی عطف بیان است براي کلمه اموال و قیاما مفعول است براي کلمه جعل.
قوله تعالی إِسْرافاً وَ بِداراً.
اسرافا و بدارا حالند براي فاعل کلمه تأکلوا و مصدري که از کلمه ان یکبروا تصور میشود مفعول کلمه بدارا میباشد و کلمه
بالمعروف متعلق به کلمه فلیاکل و حال است و با کلمه باللّه زائد میباشد و کلمه حسیبا حال یا تمیز است.
(6)
ص: